هنرمندی های من
چه زیبا است اولین روز و دقیقه هایی که عشق را تجربه می کنیم. عشقی خالص و پاک و کاش تمام عشق های اطرافمان خالص و پاک بود... امروز داشتم به نوجوون ها و جوون های این دوره و زمونه فکر می کردم همه یا دنبال پولن یا قیافه یا سواستفاده یا .... دیگه کمتر کسی به عشق و دوست داشتن فک میکنن اوناییم که دنبال عشقن به مرور زمان که با چند نفر دوست میشن ، عشق و دوست داشتن و محبت پاک یادشون میره مثلا چند ماه پیش یادمه یکی از بچه های کلاس بهم گفته بود دوست پسر داری؟ گفتم آره میگه خوشگله؟قیافه و هیکلش چجوریه؟پول داره؟ماشینش چیه؟ و ....... اصلا ازم نپرسید دوسش داری؟ واقعا چه دوره زمونه ای شده! همه جا تاریک بود،حتی از پنجره هم نوری نمی آمد،تنها چیزی که از اتاق من شنیده می شد... ادامه در ادامه مطلب... در حالی که گوشه ای نشسته ام نگاهش می کنم،اما او ما نمی بیند،در واقع اصلا مرا در هیچ جا نمی دید.یا شایدم می دید اما اهمیت نمی داد.می توانستم احساس کنم که از من خوشش نمی آید و وجود من و دیدن من به مزاجش خوش نمی آید.این،آزارم می داد. تقدیم به دوست خوبم تینا که ازم خواست همچین رمانی بنویسم... ادامه در ادامه مطلب.... خیره شدن به چشمان تو و در آغوش گرفتنت زیبا تر از هر نعمتی است که تا به حال دیده ام.... دیشب شب یلدا بود و هیچی به اندازه آغوز حلوا (حلوا گردویی)نچسبید! یکی از بچه ها حوصله ی زنگ دین و زندگی رو نداشت. وسطای زنگ اجازه میگیره میره بیرون بچه ها اینو درست میکنن اونم دیگه تا آخر زنگ برنمیگرده دبیر هم نفهمید!!! تو حیاط مدرسه نشسته بودیم داشتیم کار عملی انجام میدادیم.ساعت 7:30 بود یهو یکی میگه آسمونو نگا! منم درجا دوربین رو در آوردم و عکس گرفم. قشنگه نه؟ هر وقت به این درختان نگاه میکنم یاد آن روز آفتابی میافتم که در میان این درختان قدم میزدیم و لبخند بر لب داشتیم
Power By:
LoxBlog.Com |