هنرمندی های من

درخت ها نزدیک خونه

 

 

چه زیبا است 

   اولین روز و دقیقه هایی که عشق را تجربه می کنیم.

        عشقی خالص و پاک

و کاش

     تمام عشق های اطرافمان

خالص و پاک بود...

نوشته شده در جمعه 8 دی 1391برچسب:,ساعت 12:47 توسط faezeh molla| |

امروز داشتم به نوجوون ها و جوون های این دوره و زمونه فکر می کردم

همه یا دنبال پولن یا قیافه یا سواستفاده یا ....

دیگه کمتر کسی به عشق و دوست داشتن فک میکنن

اوناییم که دنبال عشقن به مرور زمان که با چند نفر دوست میشن ، عشق و دوست داشتن و محبت پاک یادشون میره

مثلا چند ماه پیش یادمه یکی از بچه های کلاس بهم گفته بود دوست پسر داری؟

گفتم آره

میگه خوشگله؟قیافه و هیکلش چجوریه؟پول داره؟ماشینش چیه؟ و .......

اصلا ازم نپرسید دوسش داری؟

واقعا چه دوره زمونه ای شده!

نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:,ساعت 18:5 توسط faezeh molla| |

 همه جا تاریک بود،حتی از پنجره هم نوری نمی آمد،تنها چیزی که از اتاق من شنیده می شد...

 

 

 

ادامه در ادامه مطلب...


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:رمان,عشق و رستگاری,رمان عاشقانه,ساعت 17:2 توسط faezeh molla| |

در حالی که گوشه ای نشسته ام نگاهش می کنم،اما او ما نمی بیند،در واقع اصلا مرا در هیچ جا نمی دید.یا شایدم می دید اما اهمیت نمی داد.می توانستم احساس کنم که از من خوشش نمی آید و وجود من و دیدن من به مزاجش خوش نمی آید.این،آزارم می داد.

 

تقدیم به دوست خوبم تینا که ازم خواست همچین رمانی بنویسم...

 

 

 

ادامه در ادامه مطلب....


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:رمان,سارا,رمان سارا,رمان عاشقانه,ساعت 12:49 توسط faezeh molla| |

 :D

نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت 22:34 توسط faezeh molla| |

 

خیره شدن به چشمان تو

و در آغوش گرفتنت

زیبا تر از هر نعمتی است که تا به حال دیده ام....

نوشته شده در جمعه 1 دی 1391برچسب:عکس,عکاسی,عکس چشم,جملات عاشقانه,رمانتیک,ساعت 18:21 توسط faezeh molla| |

 

 

دیشب شب یلدا بود و هیچی به اندازه آغوز حلوا (حلوا گردویی)نچسبید! 

نوشته شده در جمعه 1 دی 1391برچسب:شب یلدا,عکس شب یلدا,حلوا گردویی,عکس,ساعت 18:12 توسط faezeh molla| |

 

 

یکی از بچه ها حوصله ی زنگ دین و زندگی رو نداشت.

وسطای زنگ اجازه میگیره میره بیرون

بچه ها اینو درست میکنن

اونم دیگه تا آخر زنگ برنمیگرده

دبیر هم نفهمید!!!

نوشته شده در جمعه 1 دی 1391برچسب:عکس,عکس مدرسه,جیم شدن از کلاس,عکس کلاس,ساعت 13:47 توسط faezeh molla| |

 

تو حیاط مدرسه نشسته بودیم داشتیم کار عملی انجام میدادیم.ساعت 7:30 بود

یهو یکی میگه آسمونو نگا!

منم درجا دوربین رو در آوردم و عکس گرفم.

قشنگه نه؟

نوشته شده در جمعه 1 دی 1391برچسب:عکس,عکس ماه,عکس آسمان,آسمان,ماه,ساعت 13:37 توسط faezeh molla| |

 

هر وقت به این درختان  نگاه میکنم 

 

                         یاد آن روز آفتابی میافتم

 

                                     که در میان این درختان 

  

                                        قدم میزدیم و لبخند بر لب داشتیم

نوشته شده در جمعه 1 دی 1391برچسب:عکس,منظره,عکس منظره,ساری,,ساعت 12:20 توسط faezeh molla| |


Power By: LoxBlog.Com